سود کردن. فایده بردن. از کار و کسب و تجارت عواید حاصل کردن، از طریق نامشروع و غیرقانونی و اغلب نامشهود از قبیل رشوه و باج سبیل و حق و حساب پولی به جیب زدن و درآمدی حاصل کردن
سود کردن. فایده بردن. از کار و کسب و تجارت عواید حاصل کردن، از طریق نامشروع و غیرقانونی و اغلب نامشهود از قبیل رشوه و باج سبیل و حق و حساب پولی به جیب زدن و درآمدی حاصل کردن
داخل شدن در امری. درآمدن در کاری. اقدام به کاری: چنانکه در طبایع مرکب است هر کسی برای خویش در مهمات مداخلت کردی. (کلیله و دمنه) ، درآمدن در کاری که ظاهراً مربوط به شخص نیست. دخالت کردن در روابط بین دو تن یا دو دسته
داخل شدن در امری. درآمدن در کاری. اقدام به کاری: چنانکه در طبایع مرکب است هر کسی برای خویش در مهمات مداخلت کردی. (کلیله و دمنه) ، درآمدن در کاری که ظاهراً مربوط به شخص نیست. دخالت کردن در روابط بین دو تن یا دو دسته
درآوردن. اتلاج. ادخال. اندماج: اسلق العود فی العروه، داخل کردن چوب را در گوشۀ کوزه و جز آن. (منتهی الارب). - داخل جنگ کردن، بجنگ واداشتن. - داخل چیزی کردن، آمیختن و درآوردن درآن. پیوسته کردن. (ناظم الاطباء)
درآوردن. اتلاج. اِدخال. اندماج: اسلق العود فی العروه، داخل کردن چوب را در گوشۀ کوزه و جز آن. (منتهی الارب). - داخل جنگ کردن، بجنگ واداشتن. - داخل چیزی کردن، آمیختن و درآوردن درآن. پیوسته کردن. (ناظم الاطباء)